نیم گز

معنی کلمه نیم گز در لغت نامه دهخدا

نیم گز. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) نیم گزی. چوبی یا آهنی به درازی نیم گزکه بدان جامه و غیر آن پیمایند. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه نیم گز در فرهنگ فارسی

نیم گزی . چوبی یا آهنی به درازی نیم گز که بدان جامه و غیر آن پیمانید .

جملاتی از کاربرد کلمه نیم گز

مشکلی دارم بپرس از جامه‌پوشان زمان نیم گز این یقه‌ها را از چه بهنا می‌کنند
بر زمین گر نیم گز راهی بود آدمی بی وهم آمن می‌رود
تیر ازین نیم و از آن نیم گز نامده جا خالی از آن نیم گز
کشتنت را که کام مرد و زن است کار موقوف نیم گز رسن است
زین چاه که فکر تو به جایی نرسد منصور به نیم گز رسن بالا رفت