نیم کافر. [ ف ِ ] ( ص مرکب ) که به دین ایمان درستی ندارد. که اسلامش تمام و قلبی نیست : با خود گفتم این چنین مرداری نیم کافری [ افشین ] بر من چنین استخفاف می کند. ( تاریخ بیهقی ص 172 ).گفت این سگ ناخویشتن شناس نیم کافر بوالحسن افشین... از حد اندازه افزون بنواختیم. ( تاریخ بیهقی ص 169 ).
معنی کلمه نیم کافر در فرهنگ فارسی
که به دین ایمان درستی ندارد . که اسالمش تمام و قلبی نیست .
جملاتی از کاربرد کلمه نیم کافر
هستم از جان بندهٔ این در هنوز گر شدم عاشق، نیم کافر هنوز