نیم نظر

معنی کلمه نیم نظر در لغت نامه دهخدا

نیم نظر. [ ن َ ظَ ]( اِ مرکب ) اندک التفاتی. مختصر عنایتی :
آنچه سلطان کند به نیم نظر
نکند دولت این درست بدان.فرخی.صد ملک دل به نیم نظر می توان خرید
خوبان در این معامله تقصیر می کنند.حافظ.

معنی کلمه نیم نظر در فرهنگ فارسی

اندک التفاتی . مختصر عنایتی

جملاتی از کاربرد کلمه نیم نظر

شک نیست که از نیم نظر کار برآید آن را که دلیل آصف اعجاز سخن شد
الماس را به نیم نظر می کند عقیق داغی که شد سهیل دل خونچکان ما
پیش بردم به صبوری همه جا وآخر عمر بردی از نیم نظر حاصل ایام مرا
چشم تو به حال من‌ گر نیم نظر خندد خارم به چمن نازد عیبم به هنر خندد
ما و فریب گوشة چشمی که از فسون بیگانه را به نیم نظر آشنا کند
چون چشم حباب آنکه ترا نیم نظر دید از هستی موهوم خود آهی شد و برخاست
سپاه غمزه به چشم سیه سپرد و شکست به صرف نیم نظر قلب صف شکن ها را
همه جا جلوه حسن تو و مشتاق وصال همه تن دیده و بر نیم نظر قادر نیست
آنچه سلطان کند به نیم نظر نکند دولت، این درست بدان
ای آن که سنگ را به نظر لعل می کنی بخت مرا به نیم نظر ارجمند کن