نیم لحظه

معنی کلمه نیم لحظه در لغت نامه دهخدا

نیم لحظه. [ ل َ ظَ / ظِ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) نصف لحظه. نصف دقیقه. یک دم. زمان بسیار اندک. ( ناظم الاطباء ). لحظه ای به غایت کوتاه. یک چشم به هم زدن. زمانی کمتر از یک لحظه و یک لمحه.

معنی کلمه نیم لحظه در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نصف لحظه نیم دقیقه . ۲ - یک دم .

جملاتی از کاربرد کلمه نیم لحظه

آبی که یافت آتش عزمت کند چو وهم در نیم لحظه چنبر افلاک را گذار
حساب نیک و بد خلق را به روز جزا به نیم لحظه تواندکه‌‌ کردگار کند
می بری نام نیم لحظه فراق طاقت آن که راست می گویم
اگر بخواهد عدلت جهان کند صافی به نیم لحظه از این دو ستمگر آتش و آب
از لطف عام کردی در بزم خاص با هم در نیم لحظه دشمن صد ساله دوستان را
بعد از وداع دوست فصیحی شهید عشق گر نیم لحظه زنده بماند شهید نیست
ننشست نیم لحظه به بزمم قدح ز دور می همتم به ساغر گرداب خورده است
به نیم لحظه تو گفتی که آفتاب منیر خمیر مایه شام و شب غم و یلداست
زدش در نیم لحظه بلکه کمتر ز دور کاسه سم حلقه بر در