نیع. [ ن َ ] ( ع مص ) خمیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). مایل شدن. ( از ناظم الاطباء ). مایل گشتن شاخه درخت. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). نوع. نوعان. ( از متن اللغة ). || تقدم جستن. ( از متن اللغة ): ناع و استناع ؛ تقدم ، کاستنعی. ( اقرب الموارد از لسان العرب ).
معنی کلمه نیع در فرهنگ فارسی
خمیدن ٠ مایل شدن ٠ مایل گشتن شاخ. درخت ٠ نوع ٠ نوعان ٠ یا تقدم جستن ٠ ناع و استناع : تقدم کاستنی .
جملاتی از کاربرد کلمه نیع
چشم مستت ترک یک لخت است لیک دل به نیع نیز می سازد دو نیم