نیزه گر

معنی کلمه نیزه گر در لغت نامه دهخدا

نیزه گر. [ ن َ / ن ِ زَ / زِ گ َ ] ( ص مرکب ) رمّاح. ( صراح ) ( منتهی الارب ) ( از مهذب الاسماء ). قناء. ( منتهی الارب ). کسی که نیزه می سازد. ( ناظم الاطباء ).نیزه سازنده. که پیشه اش نیزه گری و ساختن نیزه است.

معنی کلمه نیزه گر در فرهنگ فارسی

رماح . قنائ . کسی که نیزه می سازد . نیزه سازنده . که پیشه اش نیزه گری و ساختن نیزه است .

جملاتی از کاربرد کلمه نیزه گر

در شب تاریک برباید سواد از چشم مور گاه جولان مار پیکر نیزه گر گیرد بکف
بدین نیزه گر دوزمت بر زمین که گوید مرا از چه کردی چنین؟
بنوک تیر اگر خواهد مه از گدون فرود آرد بنوک نیزه گر خواهد ز دریا بر کشد نون را