نیابت دار

معنی کلمه نیابت دار در لغت نامه دهخدا

نیابت دار. [ ب َ ] ( نف مرکب ) نایب. قائم مقام. ( ناظم الاطباء ). که در امری بجای دیگری نیابت و اقدام کند. خلف و جانشین :
چاه داری در بن چاهش فکن
ای نیابت دار پور آبتین.خاقانی.وگر خواهی کزین منزل امان آن سرا یابی
امانت دار یزدان را نیابت دار حسان شو.خاقانی.|| گماشته. وکیل. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نایب شود.

معنی کلمه نیابت دار در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - قایم مقام جانشین . ۲ - وکیل .

جملاتی از کاربرد کلمه نیابت دار

وگر خواهی کز این منزل امان آن سرا یابی امانت دار یزدان را نیابت دار حسان شو
اساس دین حق بنیاد تحقیق نیابت دار شاه شرع صدیق