نگارندگی. [ ن ِ رَ دَ / دِ ] ( حامص )صورتگری. نقاشی. نگارگری. عمل نگارنده : در نگارندگی و گلکاری وحی صنعت مراست پنداری.نظامی.
معنی کلمه نگارندگی در فرهنگ فارسی
صورتگری . نقاشی . نگار گری . عمل نگارنده .
جملاتی از کاربرد کلمه نگارندگی
نوشته های پارسی نگار را بنده زاده دستان در کار نگارش است، و هر بامدادش در انجام نگارندگی و چابکدستی از من سفارش، بخواست بار خدا تا آغاز نوروز بی امید پاداش نیاز بزم پیروز خواهم داشت.
در نگارندگی و گُلکاری وحی صنعت مراست پنداری
بیش از این گفت و شنود و بست و گشود، هنجار دیوانگی است نه رفتار فرزانگی. هر گونه فرمایش که بازوی یارا و نیروی آرای منش پرده گشایی و چهره آرائی تواند نگارندگی فرمای که در انجامش کار دوندگی و شمار بندگی به پایان خواهد رفت. زندگی پاینده و کامرانی فزاینده باد.