معنی کلمه نکو دل در لغت نامه دهخدا نکودل. [ ن ِ دِ ] ( ص مرکب ) نیک دل. نکوطینت. نیکوضمیر. نکونیت. خیرخواه. نیک خواه : نکودل است و نکوسیرت و نکومذهب نکونهاد ونکوطلعت و نکوکردار.فرخی.نکودلی و نکومذهب و نکوسیرت نکوخوئی و نکومخبر و نکومنظر.فرخی.
جملاتی از کاربرد کلمه نکو دل چو بود آن زن نکوگوی و نکو دل بسوخت آن اهل کشتی را بدو دل یکی شیخی نکو دل صاحب اسرار شبانگاهی برون آمد ببازار هر که با من بدست و با تو نکو دل منه بر وفای صحبت او دلم خون شد ز گرمی در تن از تو نکو دل گرمیی دیدم من ازتو دل ما می کشد خطی که آمد جانب رویت همیشه جانب روی نکو دل می کشد ما را