نکمه

معنی کلمه نکمه در لغت نامه دهخدا

( نکمة ) نکمة. [ ن َ م َ ] ( ع اِ ) رنج. مصیبت دشوار سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نکبة. مصیبت فادحة. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). لغتی است در نکبة. ( از متن اللغة ).

معنی کلمه نکمه در فرهنگ فارسی

رنج . مصیبت دشوار سخت . نکبه . مصیبت فادحه . لغتی است در نکبه .

جملاتی از کاربرد کلمه نکمه

دگر نکمه شیخ جلال سلوم (دیگر به شیخ جلال سلام نمی‌کنم)