نور چشمی

معنی کلمه نور چشمی در لغت نامه دهخدا

نورچشمی. [ چ َ /چ ِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) محبوب. ( یادداشت مؤلف ). نور چشم. || کنایه از فرزند عزیز و گرامی.

معنی کلمه نور چشمی در فرهنگ فارسی

محبوب . نور چشم . یا کنایه از فرزند عزیز و گرامی .

جملاتی از کاربرد کلمه نور چشمی

تا تو ای یوسف مصری ز سفر آمده‌ای نور چشمی و در آغوش نظر آمده‌ای
ای سایه نور چشمی و ای ناله انس دل کاندر یگانگی چو شمایی نیافتم
مرا در سر به جای نور چشمی مرا در تن تو چون روح و روانی
خانه تاریک بود روشن شد نور چشمی به ما عطا فرمود
من ماه و تو آفتابی از نور چشمی به تو می‌گشایم از دور
چشم ار برود تو نور چشمی جان ار ببری به جای جانی
گرچه تو را نبینم بی تو جهان نبینم یعنی تو نور چشمی در چشم از آن نشستی
ز نور چشم سر چیزی نیاید دلت را نور چشمی می‌بباید
تو مرا دردی و تو درمانی نور چشمی و راحت جانی
قوّت جان منی دور مباش از بر من نور چشمی مشو از دیده غمدیده نهان