نوبندجان
معنی کلمه نوبندجان در فرهنگ فارسی
معنی کلمه نوبندجان در دانشنامه عمومی
مقدسی نوشته است «یک فرسنگ از نوبندجان در مدخل غاری مجسمه ای از شاپور است. تاجی بر سر دارد. در زیر آن سه برگ سبز است. کف پای آن سیزده وجب و از سر تا پا یازده ذراع طول دارد. در پشت سر مجسمه، آبی است راکد، بدون حرکت و جریان. از غار باد شدیدی به بیرون می وزد. »
جملاتی از کاربرد کلمه نوبندجان
نام این شهر در گزارشهای مربوط به حرکت سفاین اسکندر مقدونی به صورت تائوکه هم آمدهاست. اصطخری نوشتهاست «توج شهری است بسیار گرم، در گودی جای دارد. خانههای آن از گل ساخته شده و شهر دارای نخلهای فراوان است.» اصطخری از نظر وسعت آن را در ردیف شهر شاپور، اصطخر، کثه، جور و نوبندجان ذکر میکند.
ابن حوقل، در سفرنامه خود مینویسد: ‹‹ سرزمین فارس به وسیله خطی که از نزدیکیِ ارجان به نوبندجان و از آن جا به جره، آن گاه بر حدود سیف تا کارزین منتهی میشود و سپس امتداد آن به زم دارابجرد تا فرج و تارم کشیده میشود، به دو منطقه تقسیم میگردد. قسمتهایی که در جنوب واقع اند، گرمسیر و قسمتهای شمالی، سردسیرند و در منطقه گرمسیر نواحی ارجان … جره، مور (فامور) و … ››.
کورهٔ شاپور یا شاپورخوره شامل شهرهای شاپور، کازرون، نوبندجان و غندجان بود. مرکز این کوره شهر شاپور بود.
ایالت فارس از دورهٔ قبل از اسلام به پنج خوره (کوره) تقسیم شدهبود. این پنج کوره که در دوره بعد از اسلام نیز برقرار بود عبارتند از کورهٔ اصطخر، کورهٔ دارابگرد، کورهٔ اردشیر، کورهٔ شاپور و کورهٔ قباد. اصطخری در قرن چهارم هجری گوید «بزرگترین شهر فارس شیراز است و از آن پس به قیاس پسا، سیراف، ارغان (بهبهان کنونی)، توج، سابور (شاپور)، اصطخر، کثه، دارابجرد (داراب کنونی)، جور (فیروزآباد کنونی) جنابه (بندر گناوه کنونی) نوبندجان و غندجان که درجه به درجه بر یکدیگر زیادتی دارند.»