نوئین

معنی کلمه نوئین در لغت نامه دهخدا

نوئین. ( ترکی - مغولی ، اِ ) امیر اعظم . ( غیاث اللغات ). سردار.( فرهنگ خطی ). فرمانده. سردار. نویان. نوین. ( فرهنگ فارسی معین ). پادشاهزاده. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). فرمانده ده هزار نفر. ( ناظم الاطباء ) :
دولت نوئین اعظم شهریار
باد تا باشد بقای روزگار.سعدی.خاقان منصور قلب و میمنه سپاه ظفرپناه را به نور طلعت شاهزادگان آفتاب احتشام و فر وجود نوئینان بهرام انتقام زینت و استحکام داد. ( حبیب السیر از فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه نوئین در فرهنگ فارسی

( اسم ) فرماندهسردار: خاقان منصور قلب مسمنه و میسره سپاه ظفرپناه را بنور طلعت شاهزادگان آفتاب احتشام و فر وجود نوئینان بهرام انتقام زینت و استحکام داده بمیدان جنگ ومعرکه نام و ننگ فرستاد.

جملاتی از کاربرد کلمه نوئین

که شاد و خرم و خوش باد نوبت اضحی بمیر اعظم و نوئین معدلت پرور
سخن شیرین بود پیر کهن را ندانم بشنود نوئین اعظم
حضرت نوئین ملک و داور و دارای دین آنکه اندر دین و ملک او را برازد سروری
مقدم میمون نوئین جهان فرخنده باد عمر او درکامرانی تا ابد پاینده باد
حبذا بختی که ناگه گشت ما را رهنمای بر در نوئین اعظم سرور فرخنده رای
شد چشم جهان روشن و جانها همه خرم از طلعت فرخنده نوئین معظم
که ماه عید را فرخنده بادا همایون طلعت نوئین اعظم
گر میطلبی از ستمش روی خلاصی جز حضرت نوئین جهان نیست پناهت
گذر کن از ره لطف ای نسیم باد شمال بخاک درگه نوئین شهنشان کرتای
جهان پیر را دولت جوانست که ارغونشاه نوئین جهانست
در هنگام وفات سلطان الجایتو، شاهزاده ابو سعید در خراسان و سونج نوئین در ملازمت او و چوپان بیک در روم و ایرنجین در گرج و حسین بیک در بغداد بود و لشکر او پراکنده شده بود و کارهای مربوط به سیاست و دربار آشفته بود و جز امیر بزرگ ایسن قتلم و صاحب اعظم ملک را محافظی نبود در این حال مظفر الدنیا و الدین شاهزاده خانم کردوچین به ترتیب و تمشیت کارها پرداخت و پس از دلداری زنان به خصوصات وی رسولی تیز رفتار نزد شاهزاده ابوسعید فرستاد در سال ۶۲۴ و در مسارعت او بر سریر سلطنت مبالغهٔ زیادی کرد