نوکرد. [ ن َ / نُو ک َ ] ( ن مف مرکب ) بنای نو. نوکرده. نوساخته. تازه بنا کرده. عمارت نو : شاهم بر گاه برآرید گاه بر تخت زرین تختم در بزم برآرید بزم در نوکرد شاه.خسروانی ( یادداشت مؤلف ).
جملاتی از کاربرد کلمه نو کرد
آمد و رسم دوستداری نو کرد با دوستدار دیرینه
خاک نو کرد جامه نوروز جامه نو کن که کهنه عار آمد
هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را
باز این دل خسته درد نو کرد خود را به وبال من گرو کرد
جهان را خسرو از سر کار نو کرد کرم را در جهان بازار نو کرد
بدرگاه آمده تاریخ نو کرد بایام جلال الدین شهنشاه
نمک زد شوخی اندر جان و نو کرد جراحتها که در بنیاد بوده ست
مانند بحران گروگانگیری، جنگ تا حدی به عنوان فرصتی برای تقویت شور و شوق انقلابی و گروههای انقلابی بود. با اینکه جنگ بسیار پرهزینه و مخرب بود، انگیزه وحدت ملی و انقلابیگری را نو کرد و از مناقشات در ایران جلوگیری میکرد.
به آب آن ماهرو، چون جلوه نو کرد دل نیلوفر از خورشید شد سرد
نوندی سر سال نو کرد راست خراج خداوند کابل بخواست
شبه احمد را ز نو کرد آیت شقالقمر ظاهر از پیشانی شمشیر ظلم آن بدفعال