نهیم
معنی کلمه نهیم در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه نهیم
مشکل عشق چو حل می نشود چند نهیم گوش ادراک بر افسانه اوهام و عقول
سرکان از دو کلمه (سر) به معنی (راز) و (کان) به معانی (گنج، معدن، چشمه) میباشد. و از دو واژهٔ «سَر» و «کان» به معنای سرِ چشمه تشکیل شده باشد اما به سبب تلفظ خاص گویش همدانی پیشوند سَر به سِر تبدیل شدهاست. یک ایرانشناس آلمانی این واژه را «سَرخان» ضبط کرده و گفتهاند که چون بر بالای سُرخ رود باشد پس بدان نسبت یافتهاست. همچنین «حسن ابن محمد» (قرن ۴) در مورد قریه سرکان میگوید: «چون اردشیر به بنای آن فرمود و آن را گفتند که در کدام موضع بنا نهیم گفت: «افراسَراکان» یعنی بر سر کوهی که از آن رودخانه میآید پس آن دیه را بنا کردند و سرکان نام نهادند.»
چه جای مقتدا که بدان جا که او رسید گر پا نهیم پیش بسوزیم در شقا
به که بر خاک پاش تاج نهیم بنده او شویم و باج دهیم
مزگتها (مسجدها) را فرو نهیم و برنشانیم به جایشان اتشان
برخیز تا یک سو نهیم این دَلق ازرقفام را
کو توانایی که پا از آستان بیرون نهیم هند اگر چون سایه آید در پس دیوار ما
به خاک درگهت چه تفاوت اگر نهیم سر بر زمین که کوی بلا سرزمین ماست
پای در میدان عشق لعبتان غُز نهیم دست بر فتراک مهر لعبتان ری زنیم
بی سر وپا می رویم تا به کجا سر نهیم بارگی شاه شد گردن ما در کمند
«نظریهٔ برنشتاین از ما میخواهد که تحول اجتماعی و هدف نهایی سوسیال دموکراسی را به کناری نهیم و در عوض اصلاحات اجتماعی، که ابزار مبارزهٔ طبقاتی است، را به عنوان هدف جنبش برگزینیم».
دل و دیده بر دور ساغر نهیم ز دوران این چرخ دون وارهیم
چو گیرد خواب مستی نرگس آن سرو گلرخ را زگل بالین نهیم از فرش سبزه بستر اندازیم
عشق نگذارد که شبها دیده را برهم نهیم خوابها را بر سر آب روان انداختی