نهکه

معنی کلمه نهکه در لغت نامه دهخدا

( نهکة ) نهکة. [ ن َ ک َ ] ( ع اِ ) لاغری و سستی از بیماری و سختی آن. ( ازمنتهی الارب ). آثار بیماری از قبیل لاغری و ضعف. ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) مبالغه نمودن سلطان در عقوبت کسی. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به نَهک شود. || سپری کردن شراب را. ( از منتهی الارب ). رجوع به نهک شود. || بیمار و لاغر کردن شراب شرابخواره را. ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || لاغر و رنجور کردن تب کسی را. نهاکة. نهک. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به نهک شود. || مبالغه کردن در چیزی. نهک. ( از متن اللغة ). رجوع به نَهک شود. || بیمار و لاغر گردیدن. ( از منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه نهکه

تا که فخر او به تو باشد همی نهکه فخر تو به او آیددمی