نهق

معنی کلمه نهق در لغت نامه دهخدا

نهق. [ ن َ ] ( ع اِ ) گیاهی است شبیه جرجیر . ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). رستنی را گویند که پیوسته در آب می باشد و به عربی کرفس الماء و جرجیرالماءخوانند. ( برهان قاطع ). نَهَق. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). یا نَهَق. جرجیر دشتی است. ( از منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). واحد آن نهقة است. ( از اقرب الموارد ).قرةالعین است و نزد بعضی جرجیر است. ( از تحفه حکیم مؤمن ). گیاه او را ساق دراز بود و رنگ گل او سرخ باشد و برگ نبات او پهن باشد. خوردن او معتاد نیست. ( از ترجمه صیدنه بیرونی ). || مرغی است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پرنده ای است با پا و منقار دراز و گردن کشیده و خاکستری رنگ. تأنیث آن نَهقَة است. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || بانگ خر. نهیق. نهاق. تنهاق. ( از متن اللغة ).رجوع به نهیق و نهاق شود. || ( مص ) بانگ کردن خر. نهاق. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). نهیق. تنهاق. ( اقرب الموارد ). رجوع به نهیق و نهاق شود.
نهق. [ ن َ هََ ] ( ع اِ ) جرجیر بری. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). رجوع به نَهق و فرهنگ دزی ج 2 ص 730 شود.

معنی کلمه نهق در فرهنگ فارسی

( اسم ) گونه ای کرفس است که آنرا کرفس آبی نیز گویند .
گیاهی است شبیه جرجیر . رستنی را گویند که پیوسته در آب می باشد و به عربی کرفس المائ و جرجیر المائ خوانند .

جملاتی از کاربرد کلمه نهق

این کز عیسی نطق درآموخته‌ام کاش از خر او نهق درآموختمی