نهان کرده

معنی کلمه نهان کرده در لغت نامه دهخدا

نهان کرده. [ ن ِ / ن َ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مخفی. مختفی. مکتوم. || مخزون. اندوخته :
نهان کرده دینار فرشیدورد
به درویش ده تا نماند به درد.فردوسی.

معنی کلمه نهان کرده در فرهنگ فارسی

مخفی ٠ مختفی ٠ مکتوم ٠ یا مخزون ٠ اندخته

جملاتی از کاربرد کلمه نهان کرده

دختر بکر ید به زهدان نهان کرده بسی دختر بکری جنین
یکی گشته در زیر جبه خموش نهان کرده خود را به سوراخ موش
کشتی شرم تو آن روز شود طوفانی که نهان کرده خود را به ترازو بینی
درآورده از شرم چادر به روی نهان کرده رخسار و پوشیده موی
سه باره فزون بود از ما سپاه نهان کرده در شهر یکچند گاه
نه در قید خالق نه در بند خلق نهان کرده زنارها زیر دلق
تن سیمگون زیر مشکین قصب نهان کرده چون روز روشن به شب
ز ما کسی که نهان کرده روی خویش نماید هر آن که بسته در، از لطف خویش بازگشاید
ز گنج نهان کرده بر کوهسار بیاورد با خویشتن یادگار
در سر و رو در کشیده چادری رو نهان کرده ز چشمت دلبری