نه حصار

معنی کلمه نه حصار در لغت نامه دهخدا

نه حصار. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند. در 3 هزارگزی مشرق گرمسار و 5 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران در جلگه معتدل هوایی واقع و دارای 370 تن سکنه است. آبش از حبله رود، محصولش غلات و پنبه و انار و انجیر، شغل مردمش زراعت است. دو تپه دارد مشهور به خرابه شهر که در قدیم آباد بوده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

معنی کلمه نه حصار در فرهنگ فارسی

( اسم ) نه آسمان نه فلک . یا نه حصار مینا . نه آسمان آبی .
دهی است از دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند . در ۳ هزار گزی مشرق گرمسار و ۵ هزار گزی جنوب راه سمنان به تهران در جلگ. معتدل هوائی واقع و آبش از حبله رود محصولش غلات و پنبه و انار و انجیر شغل مردمش زراعت است ٠ دو تپه دارد مشهور به خرابه شهر که در قدیم آباد بوده است ٠

جملاتی از کاربرد کلمه نه حصار

هم بگذرانم از سر این هفت، مرد تیغ هم بر جهانم از سر این نه حصار اسب
به غیر رخنه دل رخنه دگر صائب پی نجات درین نه حصار نتوان دید
بر قلهٔ نه حصار مینا جز قدر تو دیدبان مبینام
فریب عشرت دنیا مخور که بی دردی است برون نرفته ازین نه حصار خندیدن
چگونه شیشه دل ایمن از شکست شود؟ که سنگ حادثه زین نه حصار می بارد
یک نقش پاست در قدمش، نازد از چه رو؟ عزمش پی گشودن این نه حصار دست
خواب گران غفلت دارد ترا زمین گیر چون آه راست کن قد زین نه حصار بگذر
ملک دلها خراب گشت سلیم تا شد این نه حصار آبادان
ازان به جیب کشم سر، که غیر رخنه دل ره برون شد ازین نه حصار نیست مرا
ترک آن ترک حصاری گیر کز این نه حصار نگذرد پوینده از ترک حصاری داشتن