نه بهر

معنی کلمه نه بهر در لغت نامه دهخدا

نه بهر. [ن ُه ْ ب َ ] ( اِ مرکب ) نه یک بروج در علم احکام نجوم ، و به هندی آن را نوبهر گویند. ( یادداشت مؤلف از مفاتیح العلوم ). در اصطلاح احکامیان تقسیم هر برج است به نه قسمت و دادن هر یک از آن قسمت ها را به کوکبی از کواکب. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به التفهیم ص 42 شود.

معنی کلمه نه بهر در فرهنگ فارسی

نه یک بروج در علم احکام نجوم و بهندی آن را نوبهر گویند . در اصطلاح احکامیان تقسیم هر برج است به نه قسمت و دادن هر یک از آن قسمت ها را به کوکبی از کواکب .

جملاتی از کاربرد کلمه نه بهر

عمل در دین ز بهر خلق سوداست نه بهر آنکه سلطان وجوداست
ز شهر خود به شهر یوسف آمد نه بهر خود ز بهر یوسف آمد
ساقیا خیز و جام در ده زود که نه بهر نشست آمده‌ایم
رایگان خوردن تو باشد زشت از درختی که آن نه بهر تو کشت
کمال جان چو بهایم ز خواب و خور مطلب که آفریده تو زین‌سان نه بهر این کاری
بر تو دیده‌بانی به ره امید دارم نه بهر زه می‌نشانم به دو دیده مردمک را
پدر تنها نه بهر عشق پرورد که مادر هم مرا بهر همین زاد
جهان را نه بهر بیهده کرده اند ترا نز پی بازی آورده اند
اگر خواهی که این گنجت شود معلوم دم درکش که سر این چنین گنجی نه بهر انجمن دارم
آرامگهی نه بهر خفتن بامی نه برای سیر و آرام