معنی کلمه ننواختن در لغت نامه دهخدا ننواختن. [ ن َ ن َ ت َ / ن َن ْ ت َ ] ( مص منفی ) مقابل نواختن. رجوع به نواختن شود.
جملاتی از کاربرد کلمه ننواختن دل خود می خورد دیوانه دور از حلقه طفلان که غمگین ساز سیر آهنگ از ننواختن باشد