نماندن

معنی کلمه نماندن در لغت نامه دهخدا

نماندن. [ ن َ دَ ] ( مص منفی ) رفتن. اقامت نکردن. دوام نیاوردن. مقابل ماندن. || مردن. درگذشتن. ( یادداشت مؤلف ) : چون عم او اردشیر که جای پدرش گرفته بود نماند. ( فارسنامه ابن بلخی ). در آن وقت که حالت شیخ به کمال رسیده بود و پیر ابوالفضل حسن نمانده. ( اسرارالتوحید ص 17 ). در موصل نماند سن او به نودوشش رسید. ( جامعالتواریخ ).
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رخت این خسته رنجور نمانده ست.حافظ. || رها نکردن. نگذاشتن. ( یادداشت مؤلف ) :
نماند ایچ در دشت اسبان یله
بیاورد چوپان به میدان گله.فردوسی.

معنی کلمه نماندن در فرهنگ فارسی

رفتن . اقامت نکردن . دوام نیاوردن . مقابل ماندن . یا مردن . در گذشتن .

جملاتی از کاربرد کلمه نماندن

پس از پایان کار تیم یافتن اجساد، آب این استخر جهت اطمینان بابت بجا نماندن اجساد احتمالی طی چند روز توسط پمپ خالی شد.
با تشدید اوضاع، دولت ترکیه برای عقب نماندن از روسیه، ارمنستان را تهدید به بستن تنها راه ارتباطی این کشور با دریای سیاه شد. در این بین کوشش‌های میانجی گرایانه بین‌المللی شدت گرفت ولی به دلیل عدم توافق و همراهی یکی از طرفین آذری و ارمنی به نتیجه نرسید. حملات شدید ارمنیان به شوشی و تهاجم گسترده نیروهای آذری به استپاناکرت افزایش یافت و حمله گسترده ارمنیان به مناطق شهرستان فضولی و شهرستان آقدام در ۲۴ آوریل ۱۹۹۲ میلادی آغاز شد. همچنین نخجوان نیز دوباره و به صورتی شدیدتر به صحنه جنگ کشیده شد.
فنا به از چنین صورت نماندن بجان باید در این حضرت بماندن
خلیلی پانزده روز پیش از درگذشت، نامه‌ای سرگشاده به سید علی خامنه‌ای نوشته بود که در آن اقداماتش را در برابر «جانبازی‌های مدافعان این آب و خاک» ناچیز شمرده و از نماندن ایمان در جامعه ابراز هراس کرده، و هدف خود را دور ماندن جامعه از نزول «بلا» ذکر کرده بود. او ضمن متهم نمودن عیب‌جویان به هراس از پرداخت هزینه‌های بیمارستان، جلوگیری از به «تاراج رفتن ناموس شیعه»، وجوب امر به معروف و «نخشکیدن رگ غیرت و ایمان» را از علل «تذکر لسانی» خویش برشمرده بود.
با نشستن روی صندلی‌های غیر استاندارد بخش زیرین زانو با لبهٔ صندلی درگیر می‌شود و فرد برای آویزان نماندن پاها تلاش می‌کند نوک انگشتان را به زمین بزند کاری که رفت‌وآمد خون را با مشکل رویارو می‌کند.
در سال ۵۴ پیش از میلاد لیسینیوس کراسوس یکی از سه عضو تریوم‌ویرات اول که در آن زمان فرماندار سوریه بود برای عقب نماندن از دو عضو دیگر حکومت (پومپیئوس کبیر و ژولیوس سزار) و بدون اعلام جنگ از رود فرات گذشت، وی در آغاز به موفقیت‌هایی دست یافت. وی زمستان سال ۵۳/۵۴ پیش از میلاد به سوریه بازگشت و گروهان‌هایی را برای پاسداری از سرزمینهای اشغال شده بین‌النهرین باقی گذاشت. او دوباره در بهار سال ۵۳ پیش از میلاد بدون توجه به اندرزهای آرتاواز شاه ارمنستان مبنی بر پیشروی نکردن در سرزمینهای هموار بین‌النهرین بدان سوی به حرکت درآمد. اُرُد خود با بخشی از سپاه یک پُستِ دیده‌بانی را در ارمنستان گرفت و وظیفه رویارویی با کراسوس را بر دوش سورنا نهاد. سرانجام دو سپاه در حرّان (کارهه) به هم رسیدند.
آب هامون جازموریان به علت فرورفتن سریع آب در زمین و ساکن نماندن در دریاچه، زیاد شور نیست. اگرچه که معمولاً کفه جازموریان بعد از ساخت سدها بر روی رودخانه هلیل رود و بمپور خشک است و تنها در مواقع بارش سنگین آب به دریاچه می‌رسد. فیشر و همکاران (۱۹۶۸) آب هامون جازموریان را شور می‌داند. بنابر این تحقیق او شوری آب جازموریان تا حد فوق اشباع از نمک گزارش شده ولی در تحقیق اوبرلندر (۱۹۸۸) آب هامون قابل شُرب دانسته شده.
سطح هامون جازموریان در مواقعِ پرآبی به حدود ۳٬۳۰۰ کیلومتر مربع، و درازای آن به حدود ۱۰۰ کیلومتر و پهنای آن به بیش از ۴۵ کیلومتر می‌رسد. آب هامون جازموریان برخلاف دیگر هامون‌های بستهٔ درونی ایران چندان شور نیست. علت این امر را فرورفتن آب و ساکن نماندن آن در دریاچه دانسته‌اند. بستر دریاچه از قلوه سنگ و لایه‌های شنی و آهکی ساخته شده‌است که در نفوذ آب به منابع آب‌های زیرزمینی کمک می‌کند. منطقهٔ دریاچه که سواحل آن پیوسته در تغییر است، دارای زمین‌های باتلاقی و لجن‌زار است؛ گیاهان آن کم است و فقط بعضی تپه‌های پوشیده از بوته و خار در آن دیده می‌شود.
استقبال از سالن روسی‌خان باعث شد پیش از تمام شدن رمضان رقیب جدیدی به نام آقایوف وارد صحنه شود. آقایوف ابتدا در خیابان چراغ گاز به نمایش فیلم پرداخت و سپس سالن کوچکی در خیابان ناصری (ناصر خسرو) دایر کرد. روسی خان برای عقب نماندن از رقیب تالار دارالفنون را که روبروی سالن آقایوف بود اجاره کرد و سالنی ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفره در آنجا به راه انداخت و دو نوازنده نیز استخدام کرد تا هنگام نمایش فیلم بنوازند.
ای که می گوئی حجاب من نماند این نماندن هم حجابی دیگر است
چه خوش بود آن نماندن بر یکی سان گهی فریاد خوان گه آفرین خوان