نقل مجلس. [ ن ُ ل ِ م َ ل ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آجیل و تنقلی که در مجلس مهمانی و شب نشینی صرف کنند. شب چره : به شب نشینی زندانیان برم حسرت که نقل مجلسشان دانه های زنجیر است.؟ || مشهور و مذکور مجلس. ( آنندراج ). سخنی که مورد بحث و مایه سرگرمی اهل مجلس و محفلی باشد. کسی که ذکر اعمال و رفتار او موضوع بحث مجلسیان باشد : میان پسته لبان نقل مجلس این سخن است که هست شور جهان پسته های قندی ما.آصفی ( از آنندراج ).- نقل مجلس شدن ؛ موضوع بحث و گفتگوی محفل و مجلس شدن. زبان زدهمگان شدن. مورد اشاره یا تمسخر دیگران واقع شدن : در جهان زاهد مرتاض ز بی مغزی ها نقل مجلس شده است از پی بادامی چند.قبول ( از آنندراج ).|| مسخره. بذله گو. لطیفه گو. || بازی و قمار و لطیفه و بذله و هرچیز خوش آیندی. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه نقل مجلس در فرهنگ فارسی
آجیل و تنقلی که در مجلس مهمانی و شب نشینی صرف کنند . شب چره .
جملاتی از کاربرد کلمه نقل مجلس
زن دو شمع و نقل مجلس راست کرد گفت ما مستیم بی این آبخورد
فروغی از سخن دوست لب نمیبندد که نقل مجلس فرهاد نقل شیرین است
نهان از پرده های چشم می گریم، نه آن شمعم که سازم نقل مجلس گریه مستانه خود را
دیوان شعر بیگم، به گفتهٔ محمودمیرزا، سههزار بیت شعر داشت که از بهترین و بزرگترین دیوانهای یک زن شاعر ایرانی بود که در دست نیست. در تذکرهٔ نقل مجلس صد بیت از شعرهای او و در ضمیمهٔ دیوان هاتف هفتادوپنج بیت آمدهاست.
بسان نیمه بیضه ز جام نقره تمام که نقل مجلس مستان بط و کبوتر داد
نقلست که جوانی به مجلس فساد مشغول بود چهار درم به غلامی داد که نقل مجلس خرد غلام در راه به مجلس منصور عمار برگذشت گفت: ساعتی توقف کنم تا چه میگوید منصور از برای درویشی چیزی میخواست گفت: کیست که چهار درم بدهد تا چهار دعا کنم او را غلام گفت: هیچ بهتر از این نیست که این چهار درم بدو دهم تا آن دعا مرا کند پس آن چهار درم بداد منصور گفت: اکنون چه دعا میخواهی گفت: اول آنکه آزاد گردم و دوم آنکه حق تعالی خواجه مرا توبه دهد سوم آنکه عوض چهار درم باز دهد چهارم آنکه بر من و برخواجه و بر تو و مجلسیان رحمت کند منصور عمار دعا کرد غلام باز خانه رفت خواجه گفت: کجا بودی و چه آوردی گفت: به مجلس منصور عمار بودم و چهار دعا خریدم بدان چهار درم خواجه گفت: کدام دعاست غلام حال باز گفت: خواجه گفت: ترا آزاد کردم و توبه کردم خدای را که هرگز خمر نخورم و به عوض چهار درم چهارصد درم بخشیدم باقی آن چهارم به من تعلق ندارد آنچه بدست من بود کردم شبانه به خواب دید که هاتفی گفت: آنچه بدست تو بود بالئیمی خویش کردی آنچه حواله بماست به کریمی خویش ما نیز کردیم بر تو و غلام و بر منصور و مجلسیان رحمت کردیم.
ز طعن بیخردان اهل دل نیندیشند که نقل مجلس دیوانه سنگ اطفال است
تا حدیث اوست نقل مجلس پیر مغان دل کجا یک لحظه از نقل و شرابش بر کنم
من از حدیث دهان تو لب نخواهم بست که نقل مجلس فرهاد نقل شیرین است
حق سبحانه عزیز (ع) را وحی کرد که: اگر راضی نشوی که نقل مجلس بدگویانت کنم، نامت را بر طومار فروتنان نخواهم نوشت.
به اندک فرصتی گردد حدیثش نقل مجلس ها چو طوطی هر که دارد در نظر آیینه سیمایی