نقش انداختن

معنی کلمه نقش انداختن در لغت نامه دهخدا

نقش انداختن. [ ن َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) نقش افکندن. تصویر کردن. نشان و اثر بر چیزی گذاشتن :
به یار تا رسد این نامه سرشک آلود
چه نقش ها که به بال کبوتراندازد.طالب ( از آنندراج ).

معنی کلمه نقش انداختن در فرهنگ فارسی

نقش افکندن . تصویر کردن . نشان و اثر بر چیزی گذاشتن .

جملاتی از کاربرد کلمه نقش انداختن

نام حنا همچنین برای جوهر تهیه شده از گیاه به کار می‌رود که برای حنا گذاشتن، نقش انداختن بر بدن و خالکوبی موقت، و مراسم حنابندان استفاده می‌شود.