نقری. [ ن َ ق َ را ] ( ع اِ ) عیب. غیبت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عیب. ( اقرب الموارد ). اسم است از نقر. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). - بنات نقری ؛ آن زنان که عیب کنند هر که را بر ایشان گذرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). گویند:مر بی علی بنی نظری و لاتمر بی علی بنات نقری. || مهمانی خاص. ( مهذب الاسماء ). دعوت بعضی دون بعضی. ( ناظم الاطباء ). دعوت خاص ، مقابل جفلی که دعوت عام است. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ): دعوتهم النقری ؛ دعوت خاصی کردم ایشان را یعنی خواندم بعضی را. ( از منتهی الارب ).
جملاتی از کاربرد کلمه نقری
نخستین شهر، ویژگیهای مراکز شهری بزرگ مانند ساختمانهای عظیم را داشت و به نظر میرسد که توسط انجمنی خویشاوند محور به سرپرستی ریشسفیدان اداره میشد. پادشاهی پیش اکدی نامتمرکز بود و ادارهٔ مرکز استانی نبده، در کنار نمایندهٔ شاه، به دست شورای ریشسفیدان بود. حاکمان نقری باید برای اثبات سلطهٔ سیاسی خود به طور منظم در کشور سفر میکردند. در اوایل دورهٔ اکدی، نقر به دست مسئولان محلی اداره میشد. البته پس از رویداد زیستمحیطی فرضی پیش از ساخت کاخ نارام-سین، سلطهٔ مرکزی شدیدتر شد و شمار مسئولان اکدی افزایش یافت. نقر پس از دورهٔ اکدی یک پادشاهی دولتشهری بود که در اوایل هزارهٔ دوم پ.م. به تدریج اهمیت سیاسی خود را از دست داد.
حلفیان مردم بومی شمال سوریه در دورهٔ نوسنگی بودند. در اوایل و میانهٔ دورهٔ اوروک شمالی، تماس با جنوب میانرودان افزایش یافت و در اواخر دورهٔ اوروک، مردم جنوبی به تل براک رفتند و یک جامعه تشکیل دادند که منجر به ایجاد اجتماعی آمیخته از فرهنگهای گوناگون شد. جامعهٔ اوروکی در پایان هزارهٔ چهارم تل براک را ترک کردند و جمعیت آن بسیار کاهش یافت. جمعیت پیش از اکدیان، سامی بودند و به گویش سامی شرقی از زبان ابلایی (که در ابلا و ماری به کار میرفت) سخن میگفتند. گویش نقری به گویش ماری نزدیکتر از گویش ابلایی است.