نقره گر. [ ن ُ رَ / رِ گ َ ] ( ص مرکب ) از عالم کیمیاگر. ( آنندراج ). که ابزار نقره سازد. نقره ساز : فرش زمین بود مسلسل ز زر در ته آن خاک زمین نقره گر.امیرخسرو ( آنندراج ).
معنی کلمه نقره گر در فرهنگ فارسی
از عالم کیمیاگر . که ابزار نقره سازد .
جملاتی از کاربرد کلمه نقره گر
طلا و نقره گر خواهی بخواه اما بدان این را که دینار و درم از بهر ایثار و کرم باشد
ظاهر نقره گر اسپیدست و نو دست و جامه می سیه گردد ازو
مس چو دیدی که نقره شد به عیار نقره گر زر شود شگفت مدار
زَرّ و نقره گر نبودندی نهان پرورش کی یافتندی زیر کان