نقایت

معنی کلمه نقایت در لغت نامه دهخدا

نقایت. [ ن َ ی َ ] ( از ع اِمص ) پاکیزگی. ( ناظم الاطباء ). نقایة. رجوع به نقایة شود.
نقایة. [ ن َ ی َ ] ( ع مص ) پاکیزه گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). نقاوة. نقاء. نقائة. ( منتهی الارب ). رجوع به نقاء و نیز رجوع به نُقایَة شود. || نقایةالطعام ؛ ردی و هیچکاره از گندم و آنچه دور کنند از گندم آن را. ( منتهی الارب ). نقاة. ( اقرب الموارد ). نُقایَة.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به نَقاة شود.
نقایة. [ ن ُ ی َ ] ( ع اِ ) برگزیده چیزی. ( منتهی الارب ). خیار و خلاصه هر چیز. ( از اقرب الموارد ). برگزیده هرچیزی. ( دهار ). نقاوة. نقاة. ( اقرب الموارد ). گزیده. خیار و افضل چیزی. مقابل نفایة. ( یادداشت مؤلف ). || نُقایَةالطعام. نَقایَةالطعام. ( اقرب الموارد ). رجوع به نَقایَة و نقاة شود. || ( مص ) پاکیزه و نیکو و خالص شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). رجوع به نقاء شود.

جملاتی از کاربرد کلمه نقایت

کوزه و کاسه چیست بر سر ره راه را زین خزف نقایت نیست