نفیری

معنی کلمه نفیری در لغت نامه دهخدا

نفیری. [ ن َ ] ( اِ ) نام سازی است. ( آنندراج ). نوعی از بوق. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه نفیری

تو کز پا تا به گردن در نفیری چرا باری به مگر خود نمیری
ص حرف هفدهم در الفبای فارسی (صاد)، حرف چهاردهم در الفبای عربی (صاد) و هجدهمین حرف از حروف الفبای عبری (زادی צ) است. صدای آن در تلفظ فارسی همانند «س» است ولی درعربی گونه‌ای «س» نفیری تلفظ می‌شود.
ای هزاران هوادار نفیری بزنید جستم از قید قفس، سوی گلستان رفتم
هر روز کلنگ با نفیری دگرست مسکین ورشان بابم وزیری دگرست
کامد ز درون در نفیری وز خانه پدید شد سریری
دهل زن با نفیری گشت همپای هم آوازه نفیرش شد دم نای
تا حرز نفر داد تو و یاد تو باشد هرگز نرسد هیچ نفیری به نفر بر