نفی کردن

معنی کلمه نفی کردن در لغت نامه دهخدا

نفی کردن. [ ن َف ْی ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) انکار کردن. گفتن که نیست. ( یادداشت مؤلف ) :
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند.حافظ.|| دور کردن. || از شهر بدر کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تبعید کردن. بیرون کردن : مَلِک بفرمود تا بزنندش و نفی کنند تا چندین دروغ ِ درهم چرا گفت. ( گلستان چ دکتر یوسفی ص 81 ). || نیست کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || نفی کردن فرزند را؛ بیزاری جستن از او. ( یادداشت مؤلف ). || باطل کردن. نسخ کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نَفْی ْ شود.

معنی کلمه نفی کردن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱- دور کردن از شهر و دیار خود . ۲- نیست کردن. ۳ - باطل کردن نسخ کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه نفی کردن

و گفت: اصل توحید سه است شناختن خدای را بربوبیت و اقرار کردن خدای را بوحدانیت و نفی کردن جملهٔ انداد.