نفع بردن

معنی کلمه نفع بردن در لغت نامه دهخدا

نفع بردن. [ ن َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) سود بردن. بهره ور شدن. بهره مند شدن. فایده حاصل کردن :
از شکر نفع همی گیرد بیمار و درست
دشمن و دوست از ایشان همه می نفع برند.ناصرخسرو.ز الماس او بسکه دل نفع بُرد
توان سوده اش را به یاقوت خورد.ملاطغرا ( از آنندراج ).

معنی کلمه نفع بردن در فرهنگ فارسی

سود بردن . بهره ور شدن . بهره مند شدن. فایده حاصل کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه نفع بردن

خودکشی منطقی گرفتن جان خود بنا به استدلال است، اگرچه برخی فکر می‌کنند خودکشی به هیچ عنوان منطقی نیست. عمل گرفتن جان خود برای نفع بردن دیگران ایثار جان خوانده می‌شود. نمونه‌ای از این کار در مواقعی است که افراد مسن به زندگی خود خاتمه می‌دهند تا مقدار مواد غذایی بیشتری برای افراد جوان جامعه باقی بماند. در برخی از فرهنگ‌های اسکیمو این عمل، اقدامی است ستودنی و از سر شجاعت یا خرد تلقی می‌شود.