نفس گویا

معنی کلمه نفس گویا در لغت نامه دهخدا

نفس گویا. [ ن َ س ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نطق ناطقه. ( یادداشت مؤلف ) :
یکی گوید مر او را نفس گویا.( ویس و رامین ).

معنی کلمه نفس گویا در فرهنگ فارسی

نطق ناطقه . یکی گوید مر او را نفس گویا

جملاتی از کاربرد کلمه نفس گویا

چو نور نفس گویا بر تن آید یکی جسم لطیف و روشن آید
پدر و مادر جهان لطیف نفس گویا شناس و عقل شریف
چو از تعدیل شد ارکان موافق ز حسنش نفس گویا گشت عاشق
روح پاکش نفس گویا گشته اسم زاده زین عقل است بی‌پیوند جسم
تا به چند ای کوهکن سختی کشی در بیستون؟ تیشه آتش نفس گویا به فرمان تو نیست
الا ای ترجمان نفس گویا تویی کز تو نشد پوشیده مبدا