نفجان

معنی کلمه نفجان در لغت نامه دهخدا

نفجان. [ ن َ ف َ ] ( ع مص ) نفج. نفوج. ( از اقرب الموارد )( المنجد ). رجوع به نَفج در تمام معانی مصدری شود.

معنی کلمه نفجان در فرهنگ فارسی

نفج ٠ نفوج ٠

جملاتی از کاربرد کلمه نفجان

۱- سیف‌آباد ۲- گاوکان ۳- سلطان آباد ۴- صغاد ۵- نفجان ۶- منصورآباد ۷- قوام آباد ۸- کوه‌گری ۹- آبشور ۱۰- خیرآباد ۱۱- بست‌خیرآباد ۱۲- تنگ‌قیر ۱۳- احمدآباد کربال ۱۴- بید زرد ۱۵- تنگ مهدی‌ مطابق با نقشه و کروکی ۱.۲۵۰.۰۰۰ ضمیمه که ممهور به مهر هیأت وزیران است در تابعیت بخش مرکزی شهرستان خرامه ایجاد و تأسیس شد.