نفاع

معنی کلمه نفاع در لغت نامه دهخدا

نفاع. [ ن َف ْفا ] ( ع ص ) بسیارسودرساننده. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). مرد بسیارسود. ( منتهی الارب ). کثیرالنفع. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). نفوع. ( متن اللغة ). بسیارنفعبخشنده. مقابل ضرّار. ( یادداشت مؤلف ) :
عمرخسرو طلب ار نفع جهان می طلبی
که وجودی است عطابخش و کریم و نفاع.حافظ.|| ( اِ ) نفیعة. منفعة. ( متن اللغة ). رجوع به نفعة شود.
نفاع. [ ن َ ] ( ع اِمص ) سودمندی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). منفعت. ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ). فایده. نفیعة. ( المنجد ). اسم است از مصدر نفع. ( از اقرب الموارد ).
نفاع. [ ن ُف ْ فا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نافع. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

جملاتی از کاربرد کلمه نفاع

بر خلق چو بخشی بهر، نفاع تر از تریاق بر خصم چو آری قهر، قتال تر از سم باش