نفاش

معنی کلمه نفاش در لغت نامه دهخدا

نفاش. [ ن ُف ْ فا ] ( ع ص ، اِ ) شتران شب چرنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ). نافشة. ( اقرب الموارد ). شتران چرنده در شب بدون شبان. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).
نفاش. [ ن َف ْ فا ] ( ع ص ) نداف. حلاّج. پنبه زن. واخنده. ( یادداشت مؤلف ). || متکبر. نفاخ. ( المنجد ). || ( اِ ) نوعی لیمو است درشت تر از لیموهای معمولی. ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). و آن رادر سواحل شام ابوصفیر گویند و آن قسمی از لیموی هندی است . ( از متن اللغة ).

معنی کلمه نفاش در فرهنگ فارسی

نداف . حلاج . پنبه زن . واخنده . یا متکبر . نفاخ . یا نوعی لیمو است درشت تر از لیمو های معمولی و آنرا در سواحل شام ابوصفیر گویند و آن قسمی از لیموی هندی است .

جملاتی از کاربرد کلمه نفاش

حسین‌قلی علی‌اف در بین سال‌های ۱۹۸۲ الی ۱۹۸۸ در نگارخانه دولتی هنر نخجوان مشغول به کار شد. از سال ۱۹۸۸ به عنوان نفاش ارشد در تئاتر دولتی درام موزیکال نخجوان فعالیت می‌کند. در سال ۱۹۸۶ به عضویت اتحادیه نقاشان آذربایجان درآمده است. هم‌اکنون رئیس یکی از دانشکده‌های دانشگاه دولتی نخجوان است.