نغمه سرایی
معنی کلمه نغمه سرایی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه نغمه سرایی
تا سرو مرا عارض چون یاسمنی هست در هر چمنی نغمه سرایی چو منی هست
شمع و پروانه و گل نغمه سرایی دارد خارخار تو گل پیرهنی نیست که نیست
می شود باد مراد دل دریایی من نی اگر نغمه سرایی است که من می دانم
مرغان سحرخیز بر شاخسارش به شادی نغمه سرایی کنند،
گوش سخن پذیر طلب کن که عندلیب در برگریز نغمه سرایی نمی کند
گفتم که: بمدح تو کنم نغمه سرایی کآید ز فلک زهره بزیر از بم و زیرم
هر طرف نغمه سرایی که زرشکش به فغان بر بط باربدونای نکیسا آمد
جایی که اسیر تو کند نغمه سرایی دود از جگر زمزمه عود برآید