نغمه سرای. [ ن َ م َ / م ِ س َ ] ( نف مرکب ) نغمه سرا : همه پشت پیلان پر از کوس و نای در و دشت پر بانگ نغمه سرای.فردوسی.مرغ زیرک نشود در چمنش نغمه سرای هر بهاری که به دنبال خزانی دارد.حافظ.
معنی کلمه نغمه سرای در فرهنگ فارسی
( صفت ) نغمه پرداز .
جملاتی از کاربرد کلمه نغمه سرای
خوش گفت به باغ بلبل نغمه سرای حرفی ز جفای عالم عشوه نمای
هر دم از بلبلان نغمه سرای غلغلی میفتد بگلشن دل
طایر قدس درین زمره بود نغمه سرای این کرامت نه به اندازه ی مرغ چمنست
شد نغمه سرای طرف باغ، اما کو؟ آن ناله، که در کنج قفس بود او را؟!
روا مدار، چو من عندلیب نغمه سرای شبی به گلشنم، آن زلف چو زغن بکشد
کو ظهیر آن به مدح نغمه سرای کرده نه کرسی فلک ته پای
بلبل اگر نمیکند ناله به روی گلرخی نغمه نو سماع کن نغمه سرای تازه بین
گه به تحمید شود نغمه سرای گه ز توحید شود عقده گشای
ای نغمه سرای چمنت بلبل کاغذ رنگین شده از شبنم لطفت گل کاغذ
قرآن قرین ناله شد آندم که منطقش داود بود و نغمه سرای زبور بود