نعیمان

معنی کلمه نعیمان در لغت نامه دهخدا

نعیمان. [ ن ُ ع َ ] ( اِخ ) ابن عمروبن رفاعة النجاری الانصاری ، از اهل مدینه و از صحابه پیغمبر بود، مردی مزّاح بود و رسول ( ع ) را شادمان و خندان می کرد، و در عین شوخ طبعی از شجاعان عرب بود و در جنگهای بدر و احد و خندق شرکت جست ، وی بعد از سال 41 هَ. ق. در عهد خلافت معاویه درگذشت. رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 15 و الاصابة ص 7890 و التاج ج 9 ص 82 و اسدالغابة ج 5 ص 36 شود.

جملاتی از کاربرد کلمه نعیمان

و نعیمان انصاری مزاح بسیار کردی و شراب خوردی بسیار. و هر باری وی را بیاوردندی و پیش رسول (ص) وی را بزدندی به نعلین تا یک راه یکی از صحابه گفت، «لعنه الله، تا چند خورد؟» رسول گفت، «لعنت مکن وی را که وی خدا و رسول را دوست دارد». و وی را عادت بودی که هرگاه که در مدینه نوبری آوردندی پیش رسول (ص) آوردی که این هدیه است. آنگاه چون آن کس بها خواستی، وی را به نزدیک رسول (ص) آوردی و گفتی ایشان خورده اند طلب کن. رسول بخندیدی و بدادی. پس رسول (ص) گفتی، «چرا آوردی؟» گفتی، «سیم نداشتم و نخواستم که جز تو دیگری خورد، چه کنم؟»