نعو. [ ن َع ْوْ ] ( ع اِ ) دایره زیر بینی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || خرمای تر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رطب. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). ابدالی است از لغت «مَعْوْ». ( از متن اللغة ). رجوع به معو شود. || کفتگی لفج بالایین شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ترکیدگی در لب بالایین شتر. و نیز هر ترک و شکافی را نَعْوْگویند. ( از متن اللغة ). || کفتگی دنباله ٔسم اسب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || گشادگی مؤخر سم اسب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ). ج ، نُعی .
معنی کلمه نعو در فرهنگ فارسی
دایر. زیر بینی ٠ یا خرمای تر ٠ رطب ٠ ابدالی است از لغت (( معو ) ) ٠ یا کفتگی لفج بالایین شتر ٠
جملاتی از کاربرد کلمه نعو
جاهل بود نعو زر نور حضور تو آری ز آفتاب رمد صاحب رمد