نعل واژگون. [ ن َ ل ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کاری است که مردم بدان پی نبرند. ( برهان ) ( آنندراج ). - نعل واژگون بستن ؛ مردم را در جستجوی خود در شک انداخته بطرف خلاف مقصود سرگردان کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به نعل وارونه شود.
معنی کلمه نعل واژگون در فرهنگ فارسی
کنایه از کاری است که مردم بدان پی نبرند .
جملاتی از کاربرد کلمه نعل واژگون
کو خم که ز نعل واژگون جام کنیم صد دریا را جرعه یک کام کنیم
در طریق ما که نعل واژگون خضر ره است بیشتر خون بر سر تیغ تغافل میشود
به نعل واژگون نتوان مرا گمراه گرداندن تغافل، التفات و آشتی جنگ است می دانم
می زنم چون مار نعل واژگون از پیچ و تاب ورنه گنج عافیت در زیر پای دردهاست
زبیم چشم، گرد کعبه در بتخانه می گردم سمند عزم دوراندیش نعل واژگون دارد
از نعل واژگون مرو از راه زینهار در زیر موج ریگ روان آب کوثرست
آن را که راهزن نشود نعل واژگون ابروی ماه عید، هلال محرمی است
تیغ است در بریدن ره نعل واژگون بهر خداپرست صنمخانه خوشترست
مرا امید نشاط از سپهر چون باشد که ماه عید در او نعل واژگون باشد
ز نعل واژگون آسمان امید آن دارم که از سرگشتگی آرد برون گرداب کشتی را