معنی کلمه نظم کردن در لغت نامه دهخدا
نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب
تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان.فرخی.صفت خواجه همی نظم کنم من به مدیح
نکنم ز آنچه بگفتم به خدا استغفار.ناصرخسرو.ولی نظم کردم به نام فلان
مگر بازگویند صاحبدلان.سعدی. || به رشته کشیدن :
درّ همی نظم کنم لاجرم
بی عدد و مرّ به اشعار خویش.ناصرخسرو.