نظرور. [ ن َ ظَرْ وَ] ( ص مرکب ) صاحب نظر. اهل بینش و بصیرت : یا مظفر یا مظفرجوی باش یا نظرور یا نظرورجوی باش.مولوی.آورده است بر دل صاف نظروران عکسش بر آب و آینه تنخواه گشته است.ظهوری ( از آنندراج ).
معنی کلمه نظر ور در فرهنگ فارسی
صاحب نظر ٠ اهل بینش و بصیرت ٠
جملاتی از کاربرد کلمه نظر ور
در دوعالم بس بود آن یک نظر ور دگر خواهی دگر باشد دگر
ناظر او باش چون اهل نظر ور نداری این نظر منظور باش
گرچه بمیرم از غمت هم نکنی به من نظر ور همه خون کنی دلم، هم نکنم شکایتی
روح پاک است مصور شده از بهر نظر ور نه این حسن نه اندازه روی بشر است
هین خمش کن نیست یک صاحب نظر ور بدی صاحب نظر بگریستی
هشت جنت گر در آرم در نظر ور کنم خدمت من از خوف سقر