نصیحت کن. [ ن َ ح َ ک ُ ] ( نف مرکب ) نصیحت گوی. اندرزگو. که پند دهد. که بخوبی و صلاح وصواب راهنمائی کند. ناصح خیرخواه مشفق : اگر مراد نصیحت کنان من این است که ترک دوست بگویم تصوری است محال.سعدی.هر که به گفتار نصیحت کنان گوش ندارد بخورد گوشمال.سعدی.من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی حکیم را نرسد کدخدائی بهلول.سعدی.
معنی کلمه نصیحت کن در فرهنگ فارسی
نصیحت گوی . اندرز گو . که پند دهد . که بخوبی و صلاح و صواب راهنمائی کند . ناصر خیر خواه مشفق .
جملاتی از کاربرد کلمه نصیحت کن
ای گل بن باغ من از من دو سخن بشنو یک بار نصیحت کن آن سرکش رعنا را
زاهدا کمتر نصیحت کن من دیوانه را در من افسون در نگیرد بس کن این افسانه را
بر سر منبر نصیحت کن بخلق زآنکه باشد حیلهشان در زیر دلق
تو خسرو را نصیحت کن در این درد که خواهد ماندن از تاج و نگین فرد
انت فی قلبی الم تعلم به کز نصیحت کن نمیبیند الم
تو برو خود را نصیحت کن چو من تا دهندت جام معنی بیسخن