نصرت کردن

معنی کلمه نصرت کردن در لغت نامه دهخدا

نصرت کردن. [ ن ُ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) یاری کردن. یاری دادن. اعانت کردن. تأیید کردن :
نصرت به دین کن ای بخرد مرخدای را
گر بایدت که بهره بیابی ز نصرتش.ناصرخسرو.نصرةالدین چون عمر دین را همی نصرت کند
عزدین در عز آن کوشد همی چون مرتضی.امیرمعزی ( از آنندراج ).

معنی کلمه نصرت کردن در فرهنگ فارسی

یاری کردن . یاری دادن . اعانت کردن . تایید کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه نصرت کردن

میگوید: اکنون که اسلام فراخ گشت، و مسلمانان انبوه گشتند، و کار آنان بالا گرفت ایشان نومید شدند از فتنه کردن مسلمانان. فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ شما که مسلمانانید در متابعت دین محمد و در نصرت کردن وی از مشرکان مترسید بلکه از من ترسید که خداوندم، و ایمن باشید که بر دین اسلام پس ازین هیچ دین غالب نبود: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ‌.