نشنیدن

معنی کلمه نشنیدن در لغت نامه دهخدا

نشنیدن. [ ن َش ِ دَ / ن َ دَ ] ( مص منفی ) استماع نکردن. مقابل شنیدن. || نپذیرفتن. قبول نکردن :
به آواز گفتند ما با توایم
ز تو بگذرد پند کس نشنویم.فردوسی.

معنی کلمه نشنیدن در فرهنگ فارسی

استماع نکردن . مقابل شنیدن . یا نپذیرفتن . قبول نکردن .

جملاتی از کاربرد کلمه نشنیدن

مزیت لزوم کاربرد این تکنولوژی در گجت‌ها این است که به کاربر امکان شنیدن صداهای محیطی را بدهد و خطر تصادف یا موارد مشابه به خاطر نشنیدن صداهای محیطی کاربر را تهدیدنکند.
قاصد ملک ادب سرمه‌پیام حیاست نامه به هرجا برید تا نشنیدن برید
سخن های پریشان مرا نشنیدن اولی تر که باران اشک حسرت باشد این ابر پریشان را
دردسر گل چند دهد نالهٔ بلبل بیدل غزل ما نشنیدن صله دارد
سودازده گی بین که دل هم نفسان را صد بار ز نشنیدن یک بند شکستیم
چنان که راحت چشم است در ندیدنها حضور گوش به نشنیدن خبر بسته است
در پی سرو تو چون سایه دویدن تا کی وز لب لعل تو حرفی نشنیدن تا کی
این انجمن افسانهٔ راز دهنی بود هر جلوه‌که دیدم نشنیدن سخنی بود
ندای دوست بجانها نمیرسد دایم ندای او نشنیدن نشانه صممست
تپش دل به لبم فرصت یک ناله نداد گوشها پرده نشنیدن آواز من است
خبر رفتن قدسی نشنیدن بس نیست چه بود بهتر ازین فایده بیخبری