نشدت

معنی کلمه نشدت در لغت نامه دهخدا

نشدت. [ ن ِ دَ ] ( ع مص ) جستجو کردن گمشده را. ( از غیاث اللغات ). نشدة. رجوع به نِشدَة شود.
نشدة. [ ن ِ دَ ] ( ع مص ) جستن گمشده را. ( منتهی الارب ) ( از تاج المصادر بیهقی ). نشد. ( اقرب الموارد ). || تعریف نمودن گمشده را. ( از منتهی الارب ). نشد. ( اقرب الموارد ). || بشناختن کسی را. || سوگند دادن به خدا. ( از منتهی الارب ). سوگند بر کسی دادن. ( زوزنی ). نشد. در تمام معانی رجوع به نَشد شود. || ( اِ ) بانگ. آواز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). صوت. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه نشدت

درسی، درسی ز کتاب خدا رهبر نشدت به طریق هدا
گر حقیقت نشدت واقعه جانی من زلف را پرس که از کیست پریشانی من
وز سی به چهل چو شدی واصل جز جهل و زچهل نشدت حاصل
ترا بسی حرکت داد رعشه پیری ز خواب وا نشدت چشم اعتبار افسوس
ای ساکن جنت گل اگر بر سر طوبی مرئی نشدت بین سوی آن عارض و قامت
لب تر نشدت ز آب روانم علی اکبر جانم علی اکبر