نشاد

معنی کلمه نشاد در لغت نامه دهخدا

نشاد. [ ن ِ ]( ع مص ) سوگند خورانیدن. ( آنندراج ). تحلیف. سوگند دادن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). مناشدة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مناشدة شود. || خواندن کسی را به کاری. مناشدة. ( از المنجد ).
نشاد. [ ن َش ْ شا ] ( ع ص ) آنکه جستجو می کند گمشدگان را. الذی ینشد الضوال . ( المنجد ).

معنی کلمه نشاد در فرهنگ فارسی

آنکه جستجو می کند گمشدگان را .

جملاتی از کاربرد کلمه نشاد

کیانی به نام یک کلاس هشتم از محل تولدش راولپندی به لاهور مهاجرت کرد و در آن مکان آموزش کلاسیک خود را توسط استاد فیض احمد خان و واجید علی نشاد ادامه نمود. کیانی از موسسه‌های برتر پاکستان فارغ‌التحصیل شد و مدرک لیسانس خود را در رشته روانشناسی از کالج کینربرای دانشگاه زن‌ها و کارشناسی ارشد خود را در روانشناسی از دانشگاه تاریخی کالج دولتی (لاهور) گرفت.