نسائک

معنی کلمه نسائک در لغت نامه دهخدا

نسائک. [ ن َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ نَسیکة. رجوع به نسیکة شود.

معنی کلمه نسائک در فرهنگ فارسی

جمع نسیکه است .

جملاتی از کاربرد کلمه نسائک

قوله: وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ یعنی لیس لک ان تطلّق احدا من نسائک و تنکح بدلها اخری و لو اعجبک جمالها. قال ابن عباس: یعنی أسماء بنت عمیس الخثعمیة امرأة جعفر بن ابی طالب، فلمّا استشهد جعفر اراد رسول اللَّه (ص) ان یخطبها فنهی عن ذلک إِلَّا ما مَلَکَتْ یَمِینُکَ. قال ابن عباس. ملک بعد هؤلاء ماریة.
عمر خطاب گفت: لو کان فی آل الخطّاب خیر لمّا طلّقک رسول اللَّه. مقاتل گفت: رسول خدا او را طلاق نداد، لکن همّت کرد که او را طلاق دهد جبرئیل (ع) آمد و گفت: لا تطلّقها فانّها صوّامة قوّامة و انّها من نسائک فی الجنّة عَرَّفَ بَعْضَهُ عتاب است وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ مسامحت است هم بیم داد و هم مسامحت کرد. فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ ای نبّأ النّبی حفصة بذلک الحدیث «قالت» حفصة مَنْ أَنْبَأَکَ هذا؟