نسائم

معنی کلمه نسائم در لغت نامه دهخدا

نسائم. [ ن َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ نسیم. رجوع به نسیم شود.

معنی کلمه نسائم در فرهنگ فارسی

جمع نسیم است

جملاتی از کاربرد کلمه نسائم

جعد خوشت که شد نفسم مشکبار ازو مسک لدی نسائم ریح الصبا یفوح
تَهبّ نسائم و الورقُ ناحت و شوّقنی الصّبوح الی الصّباح
متون متعدد تاریخی از کاروانسرای دیر گچین نام برده و موقعیت و بنای آن را توصیف کرده‌اند. از آن میان می‌توان به الأعلاق النفيسة (ابن رسته اصفهانی)، صورالاقالیم (اصطخری)، سفرنامه ابودلف (الرسالة الثانیة)، المسالک و الممالک و صورة الارض (ابن حوقل)، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم (شمس‌الدین مقدسی)، سیاست‌نامه (خواجه نظام‌الملک طوسی)، مجمل التواریخ و القصص (ناشناس)، نسائم الاسحار (منشی کرمانی)، و رساله ذهابیه (کاظم‌خان کاشانی) اشاره کرد.