نابحق

معنی کلمه نابحق در لغت نامه دهخدا

نابحق. [ ب ِ ح َق ق ] ( ص مرکب ) که بر حق نیست. که حق با او نیست. بدون استحقاق. ناسزاوار.

معنی کلمه نابحق در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه حق ندارد بی استحقاق مقابل بحق

جملاتی از کاربرد کلمه نابحق

« بسیاری از تهدیدها با این انتخابات برطرف و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین‌الملل به جایگاهی جدید در افکار عمومی مبدل شد و جهانیان با دیدگاهی دیگر نسبت به ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران نگاه کردند. در سیاست خارجی دولت تدبیر و امید ضمن توجه به حقوق مردم و پاسداشت همه حقوق ملت ایران تلاش می‌کند با منطق و استدلال و تعامل سازنده با دنیا شرایطی را بوجود آورد تا بهانه‌هایی که غرب برای تحریم ایران دنبال می‌کند را از دست آن‌ها گرفته و تلاش می‌کند که فشار نابجا، نابحق و غیرقانونی که علیه ملت ایران به انجام رسیده از ملت دور کند. »
« بسیاری از تهدیدها با این انتخابات برطرف و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین‌الملل به جایگاهی جدید در افکار عمومی مبدل شد و جهانیان با دیدگاهی دیگر نسبت به ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران نگاه کردند. در سیاست خارجی دولت تدبیر و امید ضمن توجه به حقوق مردم و پاسداشت همه حقوق ملت ایران تلاش می‌کند با منطق و استدلال و تعامل سازنده با دنیا شرایطی را بوجود آورد تا بهانه‌هایی که غرب برای تحریم ایران دنبال می‌کند را از دست آنها گرفته و تلاش می‌کند که فشار نابجا، نابحق و غیرقانونی که علیه ملت ایران به انجام رسیده از ملت دور کند. »