میمیه

معنی کلمه میمیه در لغت نامه دهخدا

( میمیة ) میمیة. [ می ی َ ] ( اِخ ) از فرق غلاة که امیرالمؤمنین و حضرت رسول هر دو را نبی میدانستندولی محمدبن عبداﷲ را در الوهیت مقدم میشمردند در مقابل عینیه که این حق تقدم را به علی ( ع ) نسبت میدادند. ( خاندان نوبختی ص 265 ) ( از ملل و نحل شهرستانی ).

معنی کلمه میمیه در فرهنگ فارسی

از فرق غلاه که امیرالمومنین و حضرت رسول هر دو را نبی میدانستند ولی محمد بن عبدالله را در الوهیت مقدم میشمردند در مقابل عینیه که این حق تقدم را به علی ( ع ) نسبت میدادند

جملاتی از کاربرد کلمه میمیه

در وقایع میمیه آمده: «تا آنکه در سنه ۱۲۶۳ حضرت قدوس به خراسان تشریف فرما شدند چندی بعد اظهار امر خود را فرمودند. .. جناب اسم‌الله الاول در سال ۱۲۶۳ عازم ماکو شدند جهت دیدار محبوبش، در بازگشت مأمور می‌شوند از مازندران عازم خراسان شوند. در مازندران خدمت حضرت قدوس می‌رسند. روز اول در صدر مجلس می‌نشینند ولی در روز دوم در پائین دست ایشان.»